سنگ میشوم تا سنگ سار نشوم....
تو را نمیخواهم که قلبم را با تو قسمت کنم...
دستت را نمیخواهم تا گرمای وجودم را به تو هدیه کنم...
چشمان غزل خوانت هم برای دل باختنم بی فایده است....
من خودم را میخواهم....کسی که قلبش فقط برای خودش بتپد...دستش از حرارت وجودش گر بگیردو تو را نبیند...خودش را به تو نفروشد...!
من یک سنگ میخواهم...همین!
حالا دیگر من یک سنگم از جنس عمق قلب تو...می بینی؟هنوز دل نباخته خودم را از جنس وجودت کردم!
اگر از اول سنگ بودن را بلد شوم...
ادامه را در ادامه مطلب بخوانید...