روزها فکر من این است و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود
به کجا می روم ؟ آخر ننمایی وطنم
مانده ام سخت عجب کز چه سبب ساخت مرا
یا چه بود است مراد وی از این ساختنم
نه به خودآمده ام اینجا که به خود باز روم
آن که آورد مرا باز برد در وطنم
جان که از عالم علوی است یقین می دانم
رخت خود باز بر آنم که همان جا فکنم
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک
دو سه روزی قفسی ساخته اند از بدنم
ای خوش آن روز که پرواز کنم تا بر دوست
به هوای سر کویش پر و بالی بزنم
تاریخ: چهار شنبه 20 آذر 1392برچسب:مولانا,مرغ باغ ملکوتم,شعر , نیم از عالم خاک ,چند روزی قفسی ساخته اند,
ارسال توسط فرزین
آخرین مطالب